یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: اگر می‌خواهی بفهمی چه‌قدر تنهایی، ببین تعطیلاتت چه‌گونه می‌گذرد.
همین!

پی‌نوشت: راستش این ضرب‌المثل را خودم دوروز پیش کشف کردم. اول کمی شک داشتم که نام ضرب‌المثل را رویش بگذارم. کمی که فکر کردم، دیدم همه ضرب‌المثل‌ها احتمالا همین‌گونه ساخته شده‌اند.
گمانم سازنده‌شان در یک موقعیت پیچیده قرا گرفته، یا دست کم فکر کرده در یک موقعیت پیچیده قرار گرفته، بعد به خاطر این‌که کمی از بار این موقعیت پیچیده بکاهد شروع به ساختن ضرب‌المثل کرده. پس از مدتی هم احتمالا آن موقعیت پیچیده را فراموش کرده. اما آن جمله با گذشت سال‌ها حضورش در زندگی مردم پررنگ‌تر شده.

گمان نکنم من در موقعیت پیچیده‌ای قرار داشته باشم. فقط دوروز است این فکر مثل مگس در ذهن‌ام وزوز می‌کند که گذراندن تعطیلات می‌تواند نسبت مستقیمی با میزان تنهایی داشته باشد. گفتم جایی ثبت‌اش کنم شاید روزی کشف شدم.

می‌دانم که با این تفاسیر، ضرب‌المثل، قدیمی محسوب نمی‌شود. اما اگر بپذیریم این احساس قرن‌های متمادی است که در نوع بشر وجود دارد و از اجدادمان به ما رسیده، می‌شود با اغماض قبول کرد که ضرب‌المثلی قدیمی است. گیرم شکل ظهور این احساس در نسل‌های مختلف فرق داشته باشد. یا شکل تعطیلات به شکل امروزی نباشد.

اگر تعطیلات را وقفه‌ای بین آن‌چه دوست داریم، یا آن‌چه بهش خو کرده‌ایم بگیریم، می‌بینیم تنهایی از روزی شروع شد که خدا به آدم گفت از بهشت برو بیرون.
گیرم به ما آموخته باشند تعطیلات برای استراحت یا انجام کارهای عقب افتاده یا تفریح باشد.
از کجا معلوم خدا هم همین‌ها را به آدم نگفته باشد؟

__________________________________________________________________