من رای می دهم.
پس از روزهای روز که در تردید و ترس و تلخی گذشت چند روزی است تصمیم خودم را گرفتم.

من رای می دهم.
من به اصلاحات + چالش + پرداخت هزینه رای می دهم.
این بار رای من نه به یک نفر که به یک اندیشه است. اندیشه ای که حامی آن هستم و حالا پس از گذشت چهار سال بلا تکلیفی حاضرم هر نوع پرداخت هزینه ای را بپذیرم.

من رای می دهم چون از خودم انفعال سیاسی را نمی پذیرم.
چون از خودم نمی پذیرم چشم ببندم به روی همه اتفاقاتی که پیش روست. اتفاقاتی که بوی گندشان حالم را به هم می زند و ترس از وقوع شان خواب را سه ماه است از چشمان من گرفته است.
از خودم نمی پذیرم چشم ببندم و بی تفاوت شانه بالا بیاندازم و بگویم: من نبودم . . .

من رای نمی دهم که با خیال راحت گوشه ای بنشینم و اتفاقی هم اگر افتاد بگویم من تکلیف خودم را انجام داده ام.من رای می دهم که بیاستم. پای همه چیز بیاستم. حتا پای این حرف که روزی بیایم و بگویم اشتباه کردم.

رای می دهم چون پاهای کوچک و ناتوانم هنوز روی این خاک محکم می شود.
رای می دهم چون هنوز دلم برای این خاک می تپد. نفس هایم آغشته به هوایش است هنوز. شب های زیادی را اشک ریخته ام برایش. درد کشیده ام برایش.

رای می دهم چون می خواهم یادم بماند کجا بودیم و کجا آمده ایم.
می خواهم یادم بماند پرداخت هزینه آسان نیست. اما شیرین است.

من رای نمی دهم که بگویم به آن چه می خواستم رسیدم. رای می دهم تا اولین قدم را برداشته باشم. اولین قدم برای رسیدن به خوب هایی که می خواهیم و بودن شان را در این هوای فرسایشی سخت و گاه تلخ فریاد زده ایم و می زنیم.
رای می دهم تا یادم بماند صداهایی را که هنوز می پیچد در آسمان. صداهایی که در بند هستند. صداهایی که نباید خاموش شوند.

من رای می دهم چون : یک برگ رای تمام سهم من از دموکراسی است.

__________________________________________________________________